قسم بر آن لب عطشان…

  • قالب محتوا: داستانک
  • اهل بیت: امام حسین (ع)
  • مناسبت: محرم

«پیش آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی برو؛
از جانب ما از او تشکر کن، یاد قشنگی کرده از عطش جدم سیدالشهداء علیه السلام.»
دستور، دستور امام زمان علیه السلام بود؛
بیدار شد.
صبح زود سراغش رفت و از کار دیشبش پرسید.
جوابی نداشت.
ولی به گریه افتاد خواب را که شنید.
گفت: در مهمانی غذای چربی خورده بودم؛
تشنه آمدم خانه، دیدم همه خوابند؛
نخواستم مزاحم باشم، تشنه خوابیدم.
بین شب تشنگی فشار آورد، بیدار شدم.
آب نوشیدم، خنک بود و گوارا؛
یاد تشنگیش افتادم، یک دل سیر گریه کردم، همانجا برای سیدالشهداء علیه السلام.

📚جرعه‌ای از کرامات امام حسین علیه السلام ص147.

کپی متن
نوشته بعدی
|
نوشته قبلی