روز الست بود و عالم عهد؛
خدا عهد گرفت از پیامبرانش؛
از آنها اقرار و گواهی خواست،
بر یگانگی خودش،
و رسالت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله،
و ولایت علی مرتضی و اوصیائش علیهم السلام.
همه اقرار کردند،
و مقام نبوت برایشان ثابت شد.
خدا از انبیا عهدی دوباره گرفت:
“… آیا اقرار میکنید که آخرین آنها، مهدی علیه السلام، ناصر دین من است؟!
دولتم را با او ظاهر میکنم؛
از دشمنانم، به دستان او انتقام میگیرم؛
و آن روز، همه مرا عبادت خواهند کرد.”
نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد همگی گواهی دادند؛
آدم اما نه اقرار کرد و نه انکار!
(انگار باورش برایش سخت بود که روزی همه فرزندانش یکدل خدا را بپرستند)
خدا در وجود او عزمی بر این عهد نیافت؛
و این گونه دست او، از جایگاه رفیع اولوالعزمی کوتاه ماند.
و این همان فرموده خداست:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ، فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (طه: ۱۱۵)
و همانا با آدم از قبل عهدی بسته بودیم، اما او فراموش کرد و عزم استواری برای او نیافتیم.
برگرفته از فرمایش امام باقر علیه السلام؛ الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص۸.
مرآة العقول ج۷، ص۲۳.
اگر انبیای اولوالعزم، اولوالعزم شدند از برکت اقرار به عظمت دوران ظهور بود!